امروز آخرین روزی بود که در خدمت دوستان دارالحکمه تهران بودم؛ بازار دیدهبوسی و الوداع و عکس و دستنوشته و امضای یادگاری داغ بود، طبق معمول! توی پسنوشت، دو تا از چیزایی که برای دوستان نوشتم رو مینویسم براتون.
توی این چند روز، دو سه باری از محضر استاد پناهیان هم استفاده کردم و ازشون قول گرفتم برای مدرسهی شهید شفیعی (رحمه الله) که انشاءالله توی سفرهای بعدی بیان.
بعد از مدرسه با همسر رفتیم سرای مرتضوی و چندتا ظرف حبوبات خریدیم و بعد زیر آتشبار آفتاب سر ظهر، برگشتیم خونه.
کلا این چندروز گرمای هوا خیلی شدید شده و توی اخبار شنیدم که ماه ژوئن امسال (ماه میلادی گذشته) گرمترین ماه در 130 سال اخیر بوده... خدا به خیر بگذرونه!
قرار چند جلسه مباحثهی تجزیه و ترکیب گذاشتم با دوماد یکی از همکارای حرم که انشاءالله توی مصاحبهی دانشگاه رضوی مشکلی پیش نیاد براش.
یکی دو ساعت دیگه هم قراره با اخوی بریم دیدن خاله کوچیکه که چند روزی اومده مشهد. فرصت کنم، باز هم میام و مینویسم به امید خدا.
پسنوشت: برای یکی از دوستان، این شعر منسوب به حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام رو نوشتم، شعری که تکلیف همهمون رو روشن میکنه و به نظرم عمل بهش، مهمترین اصل برنامهریزی و موفقیته!
ما فاتَ مَضی و ما سَیأتیکَ فأین؟!
قُم فاغتنِم الفُرصَةَ بین العدمَین
یعنی گذشتهها گذشته و آینده کو؟! پس به پا خیز و فرصت بین دو عدم (یعنی امروز) را غنیمت دان!
برای یکی دیگه از دوستان هم این بیان مرحوم آیة الله فاضل لنکرانی (رحمة الله علیه) رو (که مدّتهاست توی زمینهی لپتاپ جلوی چشممه) نوشتم:
جالبه بدونین که ظاهراً خطاب این جمله به آقای قالیباف (شهردار فعلی تهران) بوده. رحمة الله علی قائلها و وفّق الله سامعها لمرضاته...
- ۰ نظر
- ۲۳ مرداد ۹۳ ، ۱۷:۵۷